کتاب بورس باز
کتاب بورس باز نوشتهی سلمان امین، تکنیکهای جادویی سرمایهگذاری در بورس را به ما میآموزد. خوانندگان این کتاب به قول نویسنده آن نباید توقع داشته باشند بعد از خواندن کتابی صد و خورده ای صفحه ای به تحلیل و کسب درآمد عجیب و غریب برسند ولی این کتاب به خوبی می تواند برای هر معامله گر ساده و یا حرفه ای تلنگری باشد و او را با دیدگاه های تازه ای در معاملات آشنا کند.
دربارهی کتاب بورس باز
سلمان امین کتاب بورسباز را با بیان خاطرهای از خودش آغاز میکند. خاطرهای از اولین باری که وارد بازار بورس شد و کارهایی که انجام داد تا سرمایهاش از دست نرود اما در نهایت اتفاقی که افتاد، ضرر و از بین رفتن سرمایهاش بود. بنابراین تصمیم گرفت تا راه جدیدی را امتحان کند، اطلاعاتش را بالا ببرد، خودش را به روز نگه دارد تا دوباره ضرر نکند. اما اینبار هم چندان موفق نبود. بنابراین برای اینکه چنین اتفاقی برای دیگران رخ ندهد به سراغ آموزش تکنیکهای جادویی سرمایهگذاری در بورس رفت و تمام آنچه که آموخته بود، تجربهها و … را در کتاب بورسباز گردآوری و منتشر کرد.
کتاب بورس باز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید وارد دنیای بورس بشوید و شانستان را امتحان کنید، از خواندن کتاب بورسباز غافل نشوید.
دربارهی سلمان امین
سلمان امین متولد سال ۱۳۶۳ است. از سلمان امین، داستاننویس تا کنون چندین اثر به بازار نشر آمده است از جمله دفتر شعر «اونی که نشسته از راست»، کتاب «بورسباز» و رمانهای «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» و «انجمن نکبتزدهها». جدیدترین اثر سلمان امین با عنوان «پدرکشتگی» اثری خانوادگی، اجتماعی، روانکاوانه، اساطیری و فلسفی است. او برای نگارش رمان «قلعهمرغی؛ روزگار هرمی» برگزیده جایزه گلشیری شد.
بخشی از کتاب بورسباز
گاهی به جملههایی از بزرگان بازار برمیخوردم که بدم نمیآمد با پذیرفتنشان اندکی از بار روانی روی دوش خود را بردارم. یکی از آن جملههای طلایی که تا مدتها خودم را با آن معطل کرده بودم این بود: «ضرر را دوست داشته باش و به آن لبخند بزن.»
آن روزها مفهوم پشت این جمله برایم قابل درک نبود. اما مدام ضرر میدادم و طبق این توصیهٔ طلایی (!) مجبور بودم ضررهایم را دوست داشته باشم، چون ضررهای من تنها چیزی بود که داشتم. اما راستی چگونه میشود ضرر را دوست داشت؟ چگونه میشود به روی چیزی که تمام داروندار آدم را ذرهذره مثل موریانه میجود لبخند زد؟ آنقدر زیان دیده بودم که حتی نمیتوانستم سودهای کوچک گاهوبیگاه خود را دوست داشته باشم؛ چه برسد به اینکه با آغوش باز به استقبال ضررها بروم. حس کسی را داشتم که وسط دریا گیر افتاده است. هر حرکتی ممکن بود خیلی اتفاقی باعث شود گذرم به ساحل بیفتد؛ اما بهاحتمال بیشتری من را به اعماق دریا میفرستاد. وقتی کسی نمیداند کجا میرود طبعاً به جایی هم نخواهد رسید.
سایر مطالب:
- دانلود کتاب جادوی بورس
- دانلود کتاب بورس از زیر صفر
- کتاب مرجع کامل و بین المللی تحلیل تکنیکال
- معرفی کتاب های مفید بورس برای معامله گران
- کتاب تحلیل بنیادی در بازار بورس بین الملل CFD
- به حد ضررهای بازار در کانال تلگرام بپیوندید